پسر گفت:اگر میخواهی با هم بمانیم
باید همه جوری بامن باشی
دختر که به شدت پسر را دوست داشت
گفت:باشه عزیزم هر چی تو بگی
پسر دختر را عریان کرد
دختر ارام میلرزید ولی سخن نمیگفت
میترسید عشقش ناراحت شود
پسرک مانند سایه ای شوم
بدن دختر را به اغوش گرفت
و بدون کوچکترین بوسه شروع کرد
دخترک آهی کشید...
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !